بسم رب الشهداء و الصدیقین از خصوصیات بارز شهید، رسیدگی به نزدیکان و اقوام بود و اگر کسی مشکلی داشت نهایت سعی و تلاش خودش رو می کرد تا اون مشکل حل بشه. چند ماه قبل از شهادتش، در هیئت عزاداری اباعبدالله [علیه السلام] بودم که، محمدحسین وسط مراسم چندبار به گوشیم زنگ زده بود و متوجه نشده بودم. از هیئت که بیرون اومدم بهش تماس گرفتم. خیلی بهم ریخته بود و ناراحت،, ...ادامه مطلب
بسم رب الشهداء و الصدیقین در تدارک مراسم اربعین بودیم که به مقر رفتیم، دیدیم یکى از بچهها با حال بد در جا افتاده است. همراه با #شیخ او را به بیمارستان صحرایی در المیادین بردیم. میخواستیم برگردیم که دیدیم اذان میگویند. به شیخ گفتم: "دکترها خیلی مظلوم هستند کسی معمولاً به آنها سر نمیزند. با اینکه دیرمان شده، همینجا نماز بخوانیم و یک صحبت برایشان کنى و بعد برویم". یادش بخیر ... چقدر اینجا با دکترها شوخی کردیم. فردایش وقتی شیخ مجروح شد با آمبولانس او را به عقب فرستادیم و خودم هم با یک ماشین دیگر به سمت بیمارستان رفتم. وقتی رسیدم دیدم دکترها سر چند تن از مجروحان ایستادهاند. به ایشان گفتم: "پس شیخ کجاست؟" دیدم شروع به گریه کردند. دیگر زانوهایم سست شد. فقط به سمت معراج شهدا دویدم. با خودم میگفتم ان شاءالله شیخ زنده است. بالاى سرش که رسیدم، دیدم خیلی زیبا خودش را به کاروان اربعین امام حسین [علیه السلام] رسانده است. @labbaykeyazeinab, ...ادامه مطلب
داشتیم صندلیها را جوش میدادیم که زنگ زد و گفت من هم میآیم، میخواهم کمک کنم. زمان که ناهار شد رفتیم چیزی بگیریم بخوریم. حاج آقا خلیلی به زور کارتش را به من داد. رفتیم ولی نگذاشت حساب کنم، گفت: "مهمون رسولیم، بیخیال". تازه سر مزار رسول عقد کرده بود. پى نوشت: مشتی ۲۰ روزه مفقودیت قلبمو آتیش زده بود. میگفتم انشاءالله چیزی نیست حتماً یکجا زخمی شدی بردنت بیمارستان. اما انگار میخواستی تا سفره جمع نشده، خودتو زودتر برسونی به رسول. سلام بهش برسون. امشب سر سفره امام حسن عسکری [علیه السلام] وقتی گریه میکنی، به آقامون از طرف ما هم تسلیت بگو. آقا نوید ما هم پیش ارباب یاد کن. میخوام مهمونت شم. شهید نوید صفرى شهید محمدحسن خلیلى (رسول) @labbaykeyazeinab, ...ادامه مطلب
بسم رب الشهداء و الصدیقین شب ۱۹ ماه مبارک رمضان بود. خلصه داشت سقوط میکرد. قرار شد با بچههای تیپ فاطمه الزهرا [سلام الله علیها] از سمت سد شقیدله به سمت خلصه بزنیم. ساعت ۱۲ شب بود که رسیدیم پای کار . چهار گروهِ پنج نفره شدیم و در دل دشمن رفتیم. تق, ...ادامه مطلب
بسم رب الشهداء و الصدیقین "پرچم عباس [ع] تا بالاست در شهر دمشق، سینه چاکانِ حرم آسودهتر میایستند؛ (بخش پنجم)، توجه به برپایى مجالس اهل بیت [علیهم السلام]" ... رسول خیلی هیئتی بود ... توجه ویژه ای به برپایی مجالس اهل بیت علیهم السلام داشت. حتی در ایام محرم چند روز قبل از شهادتش که سوریه بود، با دوستش تماس می گیره و از دلتنگی اش نسبت به هیئت میگه که تو این ایام هیچ جا هیئت نمیشه ... آقای صابر خراسانی هم تعریف می کردند: بعضی اوقات که وارد هیئت می شدم می دیدم آقا رسول جلوی در ایستاده می گفتم چرا اینجا؟! می گفت: هیئتمونه باید جلوی در وایسم! ... پى نوشت: در روضه های ارباب و مجالس عزاداری اهل بیت (ع) مرا فراموش نکنید. (برشى از وصیت نامه شهید) @labbaykeyazeinab,محمدحسن ...ادامه مطلب
بسم رب الشهداء شهید داوود نریمیسا بچههاى همرزمش نقل میکردند که، دنبال "کانال" بود! اما نه کانالهایى که بعضیها برای پارتی و ... میزنند. نه مثل اونا که دنبال کانالهاى ماهواره اند. بلکه خواب دیده بود، توی یه کانال شهید میشه. هر وقت توجیه نقشه بود میگفت: "کانالش کجاست!" قبل عملیات آفند رفته بودند توی یه منطقهاى که کانال داشت. فکر میکرد آنجا شهید میشه. اما سرنوشت جای دیگر رقم خورد. ب ... قرا,روایتى,شهید,مدافع,داوود,نریمیسا ...ادامه مطلب