شهید مرتضى عبداللهى؛ در جهت جذب گروه سنى نوجوان به مسیر الهى، بسیار مهربان و دلسوز بود و براى پرورش یار و سرباز امام زمان [عجل الله تعالى فرجه الشریف] تمام تلاش خود را مىکرد. @labbaykeyazeinab, ...ادامه مطلب
دست نوشته سردار شهید عبدالله خسروی برای یکی از دوستانش در دوران دفاع مقدس دوست دارم تا کوزه گر از خاکم سوتکی بسازد تا به دست طفلکی گستاخ خواب خفتگان را آشفته سازد @jamondegan,عبدالله ...ادامه مطلب
رزمنده مدافع حرم حاج عبدالله خسروی فرمانده گردان فاتحین در دفاع از حرم حضرت زینب (س) در سوریه به قافله ی شهدا ملحق شد . @mostafa_sadrzadeh,عبدالله,خسرویدر ...ادامه مطلب
بعدازظهرها که دور هم مینشستیم و چایی مادرمان را میخوردیم...همینطور که حرف تو حرف می آمد...یکدفعه انگشت اشاره اش را میگرفت سمت منو علی ...میگفت: با شما دوتام...از همین الان بگم بهتون...رقیه [اسم مادرمان] اسم دختر منه.. نبینم هیشکدومتون خودشیرین بازی در بیارین اسم دختراتونو بذارین رقیه ... رقیه یکیش مامانه...یکیشم دختر منه ...والسلام.. میگفتم : حالا بذار ریشات از این حالت یکی بود یکی نبود دربیاد...ما برات آستین بالا بزنیم...برات زن بگیریم...بعدش اونوقت جرئت داشتی برو به زنت بگو میخوام اسم مادرمو بذارم رو دخترم... میگفت: اولا که به ریش نیس...مردم که نمیخوان به ریش من ز, ...ادامه مطلب
آقا رسول رو با همین لباس در خواب دیدم، بهشون گفتم: "دیدم که چگونه شهید شدید خیلی ناراحت شدم" گفت: این که چیزی نیست، در حسرت اینم که چرا مثل اربابم اباعبدالله (ع) به شهادت نرسیدم" سلام بر حسین... شهید رسول خلیلی, ...ادامه مطلب
چفیه مخصوصی داشت••• که با آن اشکهایی را که بر مصیبت اهل بیت می گریست ، پاک می کرد . گفت به این چفیه دست نزنید ، نیاز به شستن ندارد .... گفت این سند آبروی من نزد اباعبدالله الحسین و مادرشان حضرت زهراست ... باشد ، غنیمت و ذخیره شب اول قبرم .... پدر جانم حضرت زهرا (س ) اشکهای خالصانه ات بر حسینش را خریدار شد ، که سر بر نیزه ات سند آبرویت گردید .... و حالا آن چفیه گرانقیمت اشکهایت یادگاری است با ارزش برای ما .... پروردگارا، حـَوِل قلـوبنا به بکاءُ علی الحســـین سردار بی سر شهید جاویدالاثر حاج عبدالله اسکندری شهیدی که سرش به نیزه ها رفت کانالشهیدحاجعبدالله, ...ادامه مطلب