خاطره ی آموزنده از شهید جواد حسناوی اقا جواد یه اخلاقی داشت که از روح بزرگش نشأت می گرفت. جاهایی که باهاش بودم گه گاه می دیدم کسی دست نیاز به سمتش دراز میکنه، دست خالی بر نمی گشت. یک بار در بازار کربلا غذا خوردیم که شخصی آمد و گفت من گشنه هستم و او همه ی آنچه برای خودمان سفارش داده بود، بدون کاستی برایش سفارش داد. بهش گفتم آخه تو از کجا میدونی یارو فیلم بازی نمیکنه؟ گفت: من به فیلمش کاری ندا,محاسباتم ...ادامه مطلب