دختر شهید محسن حسینی؛
میهمان آسمانی نَعمه کوچولو
سربند یا زینب(س) را روی پیشانی نَعمه بوی دستهای مهربان بابا را میدهد و او را به یاد بابا میاندازد. وقتی بابا محسن برای جنگ با دشمن به جبهه سوریه میرفت، نَعمه با اینکه 5 ساله بود اما با دستان کوچکش به او کمک کرد تا بندهای پوتینش را ببندد. دلش میخواست بابا زودتر به سوریه برود و با دشمن بجنگد تا انها نتوانند نتواند بچههای بیگناه سوریه را اذیت کند. بابا قبل از اینکه برود نَعمه را بغل کرد و با او یک عکس یادگاری گرفت و با او خداحافظی کرد. مامان به او گفته بابا به جبهه رفته تا مثل امام حسین(ع) با آدم بدها بجنگد و حالا در بهشت میهمان امام حسین(ع) است. او از اینکه بابای خوبش در بهشت است خیلی خوشحال است. نعمه کوچولو گاهی خواب بابا را میبیند و در خواب با او صحبت میکند. نعمه وقتی بیدار میشود خواب بابا را برای مامان تعریف میکند. مامان با لبخند دست نوازش بر سر دخترش میکشد و میگوید: بابا به خوابت میآید چون دختر قشنگش را خیلی دوست دارد و هر وقت دلتنگ دخترش میشود، همراه فرشتهها به ملاقات او میآید.
وسایل شخصی ... شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی...
ما را در سایت وسایل شخصی ... شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : dshohadaezeinabif بازدید : 195 تاريخ : شنبه 11 فروردين 1397 ساعت: 23:26