مادر بزرگ ڪہ آماده مے شد، صدایش مے زد:
مهدی! بریم؟
مهدی خوشحال و خندان دست مهربان مادر بزرگ را مےگرفت و با هم راهے مسجد مے شدند.
بعد از مدتے مهدی شروع ڪرد بہ تمرین تڪبیر گفتن و ڪم ڪم شد مڪبر مسجد.مادر بزرگ با خوشحالے بہ پدرو مادر مهدی گفت : آخر و عاقبت این بچہ سعادت و خوشبختے است.
سال هاے پیش مادر بزرگ بہ رحمت خدا رفت و نبود تا ببیند مهدی با شهادت بہ سعادت رسید.
شهیـدمدافع حرم مهدی عزیزی
جـامـاندہ
رازمجنون
https://tlgrm.me/yadegareshohada
وسایل شخصی ... شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی...
ما را در سایت وسایل شخصی ... شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : dshohadaezeinabif بازدید : 224 تاريخ : يکشنبه 16 آبان 1395 ساعت: 9:01