حرف دل بنت الشهید

ساخت وبلاگ


با سلام! من دختر بزرگ شهید مدافع حرم حاج حمید مختاربند هستم

من پسری دارم به اسم محمدحسن که موقع شهادت پدرم یک ساله بود و ایشون رو فقط چند باری که از سوریه اومده بودن دیده بود، بعد از شهادت ایشون من همیشه عکسشون رو به پسرم نشون میدادم می گفتم این آقاجونه.... رفته سوریه

پسرم هم چون عکسها و فیلم های زیادی از ایشون دیده بود ایشون رو کاملا می شناخت.

ماجرایی که می خوام تعریف کنم برای حدود هفت هشت ماه پیش هست.

اون موقع محمدحسن حدودا دوساله بود و تازه می تونست چند کلمه حرف بزنه.

حدود ده ماه از شهادت پدرم می گذشت که یک روز برای دیدن مادرم به منزلشون رفتم و شب رو همونجا موندم.

نیمه های شب بود که یه دفعه با صدای جیغ پسرم از خواب پریدم. با یه حالت وحشت زده جایی توی هال رو نشون میداد و جیغ میزد و می گفت: آقای بد،آقای بد اونجاست و تلاش من برای آروم کردنش بی فایده بود.

از دخترم خواستم چراغ هال رو روشن کنه تا پسرم دیگه نترسه و ببینه که هیچ چیز اونجا نیست‌.

ولی اینکار فقط چند دقیقه اونو آروم کرد و به محض خاموش شدن چراغ با وحشت شروع به جیغ زدن کرد.

کم کم خودم هم ترس برم داشت و شروع کردم به خوندن آیت الکرسی... 

همون لحظه به ذهنم رسید جای خوابشو عوض کنم تا چشمش به اون جای به خصوص توی هال نیفته، در حال جا به جا کردن رختخواب پسرم بودم که چشمم به عکس پدرم افتاد که در اتاق نیمه تاریک با مهربونی به من لبخند میزد‌.

توی دلم گفتم: بابا یعنی تو الان میدونی من امشب مهمون خونت هستم؟ میدونی پسرم از چیزی ترسیده؟

چند لحظه بعد محمدحسن که حالا در گوشه ی دیگه ای از اتاق خوابیده بود، بازهم بیدارشد و نشست و این بار دستش رو به سمت پنجره ی بزرگ اتاق گرفت و با خوشحالی گفت: مامان! مامان! آقاجون آقاجون!

با تعجب نشستم و گفتم: کو عزیزم؟کو آقاجون؟

پسرم هم با ذوق سمت پنجره ی اتاق رو نشون میداد و با خنده می گفت: آقاجون آقاجون...

با ناباوری نگاهی به عکس زیبای پدرم که همچنان به من لبخند میزد انداختم و گفتم:

خیلی ممنون بابا خیلی ممنون که محمدحسن رو آروم کردی، خیلی ممنون که حواست بهمون هست....

بعد از اون من و محمدحسن با آرامش کامل خوابیدیم.

شهید حاج حمید مختاربند

@dokhtaran_zahrai313

وسایل شخصی ... شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی...
ما را در سایت وسایل شخصی ... شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dshohadaezeinabif بازدید : 159 تاريخ : دوشنبه 4 ارديبهشت 1396 ساعت: 20:45