فرصت خداحافظی

ساخت وبلاگ


از او فقط یک تصویر در ذهن دارم. فقط یک لحظه اون رو دیدم، لحظه ای که هیچ حرفی بین ما ردوبدل نشد.

اون روز خبردار شدم که بچه هایی که قرار بود برن سوریه، مسجد امام حسین(ع)جمع میشن برای خداحافظی. 

راستش با اینکه خیلی از دوستام مسافر بودن بازم دلم نمیخواست که برم. آخه یه جورایی به خاطر جاموندن از قافله دلشکسته شده بودم. اما با اصرار یکی از بچه ها رفتیم. 

مسجد تقریبا خلوت بود. مشخص بود که زیادم زود نرسیده بودیم. بچه ها رو یکی یکی بغل کردم و بوسیدم. خیلی لحظه باصفایی بود فضای بذل و شوخی به راه بود. حسابی سر به سر بچه ها میذاشتم. 

در آخر رو به جمعیت کردم و گفتم آقا کسی نبود که مونده باشه و باهاش خداحافظی نکرده باشم. یک لحظه دیدم یه نفر با کت و شلوار و ژاکت قرمز، با موهای کوتاه شده از دل جمعیت به سمتم اومد. اما من در همون لحظه به سمت درب مسجد برگشتم و رفتم. حتی در لحظه خارج شدنم از مسجد تو دلم گفتم این کی بود که سمتم اومد؟من که تا حالا ندیده بودمش‌.  و به راهم ادامه دادم.

وقتی اسمش به عنوان اولین شهید مدافع حرم شنیدم هرچقدر فکر کردم نتونستم بشناسمش حتی فامیلش برای اولین بار می شنیدم. اما وقتی عکسش رو دیدم ناخودآگاه به یاد همون شخصی افتادم که  تو مسجد جمعیت رو شکافت تا خودش بهم برسونه و خداحافظی کنه. خیلی دلم شکست. باخودم میگفتم حتی لیاقت خداحافظی رو هم نداشتم. 

شب وداع با پیکرش جمعیت زیادی اطراف و داخل مسجد حضرت خاتم(ص) جمع شده بود. همه منتظر بودن تا تابوت رو به داخل مسجد ببرن همه اش تو فکر بودم. تا اینکه باصدای یک نفر به خودم اومدم. یکی از برادران سپاه بود. ازم خواست تا برای کمک داخل آمبولانس برم. باورم نمیشد که از این همه پاسدار و بسیجی  من صدا بزنه. بدون معطلی وارد شدم. وقتی داخل آمبولانس شدم دیدم محمدابراهیم آروم خوابیده. منم فرصت رو غنیمت شمردم و یک دل سیرباهاش خداحافظی کردم.....

شهیدمدافع حرم 

محمدابراهیم توفیقیان 

ارسالی از یکی از اعضا

 @molazemaneharam

https://telegram.me/joinchat/B0bupz1QIYZDQntEl0ChxA

http://uupload.ir/files/8yd2_photo_2017-04-15_19-58-29.jpg

وسایل شخصی ... شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی...
ما را در سایت وسایل شخصی ... شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dshohadaezeinabif بازدید : 161 تاريخ : يکشنبه 10 ارديبهشت 1396 ساعت: 5:41