شهید جاویدالاثرسید صابرحسینی

ساخت وبلاگ

درتاریخ ۱۳۹۳/۵/۲۹از مشهد عازم تهران شدیم

در آن جا با بچه های افغانستانی مقیم تهران اشنا شدیم،که مثل ما عازم سوریه ،برای دفاع از حریم اهل بیت علیهم السلام بودند،گرچه که اهل بیت ع به ما نیاز ندارند و این ما هستیم که به آنها نیاز داریم،

ولی باید خودمان را امتحان کنیم که چقدر به عقاید و ایمانمان راسخیم.

در میان بچه ها با سید صابر آشنا شدم

 پسری جوان و رشید  و از لحاظ استیل بدنی ورزیده و قوی بود،در ضمن بسیار بشاش وشوخ طبع بود.

اشنایی ما از تهران شروع شد...

میگفت :پدر ،مادر ،برادرانم و زن و فرزندم در افغانستان هستند وخود به تنهایی از افغانستان به ایران مهاجرت کردم وحال هم قسمت بود که به صفوف مدافعین حریم اهل بیت  بپیوندم.

دوران اموزشی را سپری کردیم خیلی زود گذشت.. 

در تاریخ ۱۳۹۳/۶/۱۹خبر دادندکه وسایلمان را جمع جور کنیم وبرای پرواز امادگی بگیریم.

تا شب به فرودگاه دمشق رسیدیم و بعد

از فرودگاه مارا به استراحتگاهی به نام سلطانیه انتقال دادند.

۲۱۴نفر اعزامی از گروه ۲۲ بودیم...

گروه ۲۲ را سه تقسیم کردند تعدادی را در آن زمان در دمشق سمت ملیحه ،تعدادی را سمت حما و تعدادی را به سمت حلب انتقال دادند.

من وتعدادی از بچه ها و سید صابر هم جزء نیروی اعزام به حلب بودیم.

شهید سید صابر ،تعدادی دیگر ومن را به گردان شهید جمعه خان علیزاده انتقال دادند.

در گردان شهید علیزاده بودیم که دسته بندی شدیم، و شهید سید صابر و ما جزء گروهان ۲ شدیم.

چند روزی را در خط تثبیت در حدادین در نزدیکی تل عذان گذراندیم.

تا شب عید قربان ۹۳ که برای  هجوم به سمت حندرات حرکت کردیم

صبح عید،ساعت ۶صبح ،به منطقه عملیاتی رسیدیم.

بعد از هجوم ،شهرک را گرفتیم اما دوباره محاصره شدیم

 بچه ها با شجاعت استقامت کردند،سید صابر هم جزء ده نفر آخری بود که همراه با خود شهید علیزاده ،معاونش مومن خلیلی وچند تن دیگر از بچه ها با ما مانده بود.

دشمن در فاصله ۵۰ متری ما بود..  قبل از اینکه ،مومن خلیلی وسید محمد حسینی امدادگر مان شهید شود ،شهید سید صابر را نظاره گر بودم که چطور با شجاعت از هر پنجره ای که میرسید به سمت  دشمن تیر اندازی میکرد.

چون فاصله دشمن با ما خیلی نزدیک بود،به راحتی نارنجکهای دشمن به ویلایی که ما درآنجا سنگر گرفتیم میرسید،به قدری که به سمت ما اتیش سنگین سلاح ۲۳و۱۴/۵ونارنجک پرتاب کردند

 بعد از شهید شدن امداگران مان: مومن خلیلی وسید محمد حسینی و تخریب ویلا توسط دشمن،ما فکر کردیم که سید صابر ومراد علی شریفی هم شهید شدند.

 امابعد از اینکه ما به عقب برگشتیم ،روز بعد از طریق رسانه اینترنتی دشمن متوجه شدیم که سید صابر و مرادعلی شریفی مجروح وزیر اوار گیر کردندوبعد هم متاسفانه اسیر شده بودند.

شهید سید صابر حسینی را همان جا سر بریدند

به گفته بعضی از بچه ها دشمن از سید صابر خواسته بود که به مقدسات و مذهبش توهین کند و اظهار پشیمانی کند تا  نجات پیدا کند،

ولی شهید سید صابر نه تنها چنین نگفت،

 بلکه با شجاعت تمام گفته بود پشیمان نیستم وبرای کشتن شما وهابیها آمده ام.

که در همان جا ،در روز عید قربان سرش را مثل مولایش امام حسین علیه السلام  از تن جدا و شهیدش میکنند....

راوی: ابوماهان

گروه فرهنگے سـرداران_بے_مـرز

https://telegram.me/joinchat/D7HRmT8L2XFeVuNZ7v8YUQ

وسایل شخصی ... شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی...
ما را در سایت وسایل شخصی ... شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dshohadaezeinabif بازدید : 241 تاريخ : يکشنبه 17 ارديبهشت 1396 ساعت: 21:23