خاطره اى از شهید مدافع حرم محمد امین کریمیان

ساخت وبلاگ

خاطره اى از شهید مدافع حرم محمد امین کریمیان به روایت خواهر گرامى شهید؛

بسم رب الشهداء

"تبلیغ" ...

شهید عزیز با توجه به روحانی بودنشون ... خیلی مقید به تبلیغ بودند الحمدلله ... یعنی فقط یک ماه رمضان یادم هست که ایشون برای تبلیغ به مناطق محروم نرفتند و تو شهر خودمون مشغول شدند ... و الا مرامشون این بود که دست میذاشتند رو محروم ترین جاهای ممکن ...

مثلاً یک سال ماه رمضان یادمه که برای تبلیغ رفته بودند زاهدان ... تبلیغشون هم چهل روزه بود ...

برای ما به هیچ عنوان از خاطرات تبلیغشون نمیگفتند ...

فقط از چهره سوخته و استخونیش میفهمیدیم چقدر بهش سخت گذشته ...

یکبار بعد از تبلیغ زاهدانش ...

سر سفره صبحانه حلوا شکری آورده بودیم ...

دیدم امین یه حالتی شد ... به عمد حلوا شکری رو گذاشتم زیر دستش ... دیدم پسش میزنه ... گفتم: خب بخور ... گفت: ببرش اونور حالم داره بهم میخوره ... گفتم: چرا آخه؟ گفت: حالا بهت میگم ...

بعداً برام تعریف کرد که گویا اونجا رسم نبوده که به مبلغین سحر و افطار بدن ...

گفت: منم روم نمیشد که از بابا پول بیشتری برای وعده‌های غذاییم بگیرم ... (چون معمولاً بابامون هزینه های تبلیغ امین رو خودشون پرداخت میکردن) گفتم: خب پس چی خوردی؟؟؟ گفت: هیچی نبود بخورم ...

چهل روز ... سحر و افطار حلوا شکری خوردم ...

@labbaykeyazeinab

وسایل شخصی ... شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی...
ما را در سایت وسایل شخصی ... شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dshohadaezeinabif بازدید : 247 تاريخ : يکشنبه 28 خرداد 1396 ساعت: 2:41