مشهد، محله مهرآباد، کوی عبادت هجده میزبانی زنی است که برای فاع از حریم اهل بیت با جنازه بی سر پسرش روبرو شد.
به گزارش پایگاه 598، جام جم آنلاین نوشت: مشهد، محله مهرآباد، کوی عبادت هجده؛ خانهای کوچک انتهای کوچه انتظارمان را میکشد. خانهای که حالا نه تنها در محله مهرآباد که در کل شهر خیلیها میشناسندش؛ آوازهاش حتی به گوش غریبهها هم رسیده و خیلیها پرسان پرسان سراغش را میگیرند، تا برسند پشت در و چند دقیقه با بزرگتر این خانه همکلام شوند و از او بخواهند برایشان دعاکند. بزرگتر این خانه، شهربانو سابقی فضلی است؛ هم مادر شهید است، هم خواهر شهید. برادرش غلامعلی، ۳۵ سال پیش در آزادسازی پل خرمشهر آسمانی شده و تنها پسرش، رضا اسماعیلی دوسال و پنج ماه پیش در شهرک زمانیه؛ یک جایی در خاک سوریه، دورتر از ایران پرکشیده سمت آسمان.
شهربانو سابقی فضلی مادر شهید است؛ ایرانی است، همسرش را ۱۳ سال پیش از دست داده و در این سالها برای دو فرزندش هم مادر بوده هم پدر. روبهرویش که مینشینیم، میبینیم مثل خیلی از مادران شهدا، هم یک دل بزرگ دارد و هم یک ایمان محکم، آنقدر که طاقت آورده این همه مدت، دوری تنها پسرش را... فرزندی که «اولین ذبیح فاطمیون» لقب گرفتهاست؛ بله... درست حدس زدید... رضا جوانی است که بدون سر به آغوش مادر بازگشته؛ سرش، به دست نیروهای جلاد تکفیری مظلومانه از بدن جدا شده تا پیکر رضا، بدون سر برگردد و بشود یکی از گلهای خوشبوی بهشترضای مشهد.
خانم سابقی فضلی، فکر میکنید چرا رضا راه شهدا را انتخاب کرد؟
شهادت در خانواده ما موروثی است؛ برادر من ۳۰ ساله بود که در عملیات آزادسازی پل خرمشهر شهید شد، دوتا خاله هم دارم که هر کدام یک شهید تقدیم کشورکردهاند. رضا هم همان راه را رفت.
پدر رضا مهاجر بود؟
بله همسرم، با اینکه اهل افغانستان بود، اما در همین مشهد به دنیا آمده بود، هردو فرزند من هم همینجا به دنیا آمدند، آقا رضا بچه اولم بود که ۲۶ مهر ۷۱ به دنیا آمد. خیلی هم پرشروشور بود، حتی دیپلمش را نگرفت، اینکه در اینترنت نوشتهاند دانشجوی دانشگاه فردوسی مشهد بوده درست نیست. اینکه نوشته اند سنی بوده، درست نیست رضا شیعه بود.
خودتان اهل کجا هستید؟
اهل شهرستان شیروان.
رضا از کی مطرح کرد که میخواهد مدافع حرم بشود؟
تقریبا ۴ سال پیش بود، اوائل سال ۹۲، آن موقع هنوز بحث مدافعان حرم اینقدر مطرح نبود، رضا هم جزو اولین گروه اعزامی فاطمیون به سوریه بود. آن موقع اولین گروه، ۲۲ نفر بودند که دور هم جمع شدند به فرماندهی شهید علیرضا توسلیزاده که به ابوحامد معروف بود، تیپ فاطمیون را تشکیل دادند. رضا و دامادم جواد خاوری آن موقع عضو همین گروه شدند و همگی با هم رفتند تهران و از آنجا اعزام شدند به سوریه. دوماه سوریه بودند بعد برگشتند ایران. دامادم درهمان ماموریت اول جانباز شد و دیگرنتوانست برود و الان اولین جانباز فاطمیون است. اما رضا تا دوسال مدام میرفت سوریه و برمیگشت.
چند ساله بود که رفت؟
اولین بار که اعزام شد ۱۹ ساله بود. وقتی شهید شد ۲۱ ساله بود.
با رفتنش مخالفت نکردید؟
نه... دیدم میلش به رفتن است، دلش آنجاست... فقط یک بار برگشتم گفتم نمیشود نروی؟ گفت: مادر تو خودت خواهر شهیدی، چطور چنین چیزی از من میخواهی؟ همانجا دهانم بسته شد... دیگر چیزی نگفتم.
وسایل شخصی ... شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی...
ما را در سایت وسایل شخصی ... شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : dshohadaezeinabif بازدید : 140 تاريخ : جمعه 6 مرداد 1396 ساعت: 12:23