گفت‌وگو با اعضای لشکر فاطمیون لحظاتی قبل از اعزام به سوریه 1

ساخت وبلاگ

فاطمیون

قول دادم، از همان ابتدای درخواستم برای تهیه گزارش از اعزام مدافعان حرم افغان؛ قرار گذاشتیم که ننویسم، نگویم کجا آن جمعیت داوطلب را می‌بینم؛ کِی مهمان‌شان می‌شوم، قول دادم ننویسم.

به‌ گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، اصلا زمان و مکان چه اهمیتی دارد؟ وقتی مقابلم جمعیتی است با تیپ و قیافه‌ و سن و سال های مختلف، برادرانی که دل دل می‌کنند برای رفتن، برای رسیدن، اسلحه به دست گرفتن، رودررو شدن با دشمن.

وقتی من هستم و یک جمعیت انبوه از اعضای فاطمیون. از مدافعان حرم افغان، که سر از پا نمی‌شناسند برای اعزام به سوریه. نیروهای داوطلبی که از یک ساعت پیش منتظرند، منتظر پرواز به آن سوی مرزها، جایی دور از وطن اصلی‌شان، جایی درست وسط جنگ و جدال و خونریزی، زیر آتش گلوله و خمپاره.

جمعیتی که خودشان را از نقاط رسانده‌اند تا مدافع حرم حضرت زینب(س) بشوند، مردانی که در انتخاب راه، یک لحظه تردید نکرده‌اند؛ مردانی مثل داوود، مرتضی، علی، شریف، سیدعلیرضا، سید ابراهیم، سید میرحسین. مردانی که‌ می‌روند تا ثابت کنند دفاع از اسلام مرز نمی‌شناسد. برای آنها همه جا مرز وطن‌شان است، حتی اگر کوچه‌پس کوچه‌های قندهار و کابل و هرات نباشد؛ جایی که به دنیا آمدند...

این گزارش عکس ندارد؛ به‌خاطر مسائل امنیتی اجازه همراهی عکاس به ما داده نشد؛ شما خودتان برای این قهرمان‌ها تصویر بسازید.

روایت اول؛ داوود .الف، 26 ساله

بار چندمی است که اعزام می‌شوی؟

دفعه سوم است.

بار اول کی بود؟

یک سال پیش.

خانواده‌ات از ماجرای اعزامت باخبرند؟

اول نگفته بودم اما الان دیگر می‌دانند.

مخالفت نیستند؟

نه... گفتند ما تو را سپردیم به حضرت زینب(س).

چه انگیزه‌ای برای رفتن به سوریه داری؟

فقط و فقط دفاع از حرم از حضرت زینب(س) ...تا وقتی امنیت در آنجا برقرار نشود این وظیفه به گردن ماست. اصلا ما را خود حضرت زینب(س) می‌طلبد که می‌رویم.

ساعت چند راه افتادی که این وقت صبح اینجایی؟ هنوز هوا خیلی روشن نشده.

من و دوستانم همیشه حدود ساعت 3 صبح از شهرمان راه می‌افتیم. چند نفری یک ماشین دربست می‌گیریم مستقیم می‌آییم همینجا.

از جنگ نمی‌ترسی؟

نه ...ما داریم از اسلام دفاع می‌کنیم، این وظیفه ماست.

زیارت حضرت زینب(س) هم رفتی؟

بله... همان بار اول رفتم. حس خیلی خوبی داشت. واقعا فهمیدم که حضرت زینب(س) آنجا تنهاست.. دل آدم یک جوری می‌شود، با خودت می‌گویی باید حتما دوباره بیایم.

روایت دوم؛ مرتضی. ح، 22 ساله

شما هم بار اولی نیست که اعزام می‌شوی؟

بله...این بار چهارم است.

اولین بار کی بود؟

ماه رمضان سال 95.

چه شد که فکرت رسید مدافع حرم بشوی؟

وقتی دیدم که به حرم بی بی رقیه و بی بی زینب، بی‌احترامی می‌شود، غیرتم قبول نکرد که این اتفاق بیفتد...

به خانواده‌ات گفتی؟

بله ...رضایت‌شان را گرفتم.

تا حالا چقدر سوریه بودی؟

دوره اول سه ماه ماندم بعد هر دوره دوماه ماندم.

بیشتر کدام منطقه بودی؟

بیشتر خان‌طومان .

تا حالا در چند تا عملیات شرکت کردی؟

حدودا 15 تا... تقریبا در هر ماموریت، 5 بار عملیات می‌رویم.

کی از شهرت راه افتادی؟

ساعت 2 شب .

از دوستانت کسی مدافع حرم است؟

مصطفی بخشی که شهید شده و هنوز پیکرش برنگشته.

روایت سوم؛ علی. ن، 24 ساله

خانواده‌ات می‌دانند مدافع حرمی؟

بله می‌دانند. از همان اول به آنها گفتم می‌خواهم مدافع حرم بشوم.

مخالفت نکردند؟

نه مادرم خیلی هم خوشحال شد، گفت افتخار می‌کنم که برای دفاع از حرم می روی.

این چندمین باری است که اعزام می‌شوی؟

بار سوم.

چه انگیزه‌ای باعث شده برای دفاع از حرم داوطلب بشوی؟

انگیزه‌ام به خاطر مذهبم است. به خاطر دینم. به خاطر اهل بیت.

اوضاع سوریه را اولین باری که رفتی چطور دیدی؟

خیلی بد بود. واقعا نیاز است که برویم آنجا بجنگیم. شاید آدم‌هایی که دور از جنگ هستند، این نیاز را احساس نکنند اما آنجا به نیروهای داوطلب نیاز دارند. وقتی آنجا هستی و اوضاع احوال را می‌بینی، این ضرورت را حس می‌کنی که باید رفت و جنگید. چون اگر ما امروز آنجا نجنگیم باید فردا و پس‌فردا در افغانستان بجنگیم. به خاطر همین من به عنوان یک شیعه افغان به خودم واجب می‌دانم که در سوریه بجنگم.

با نیروهای تکفیری برخورد نزدیک هم داشتی؟

بله... در میدان جنگ آنها همیشه مقابل‌مان هستند، آنها خیلی خیلی وحشی‌تر از این چیزهایی هستند که در اینترنت پخش می‌شود، زشت‌ترین اعمال را دارند، براحتی سر می‌بُرند، رحم ندارند، قصی‌القلب هستند.

زیارت حرم حضرت زینب(س) رفتی؟

هر دفعه که اعزام می‌شوم می‌روم. اما بار اولی که رفتم یک حال خوبی داشت که هنوز یادم نرفته، ما شب رسیدیم دمشق بعد رفتم حرم حضرت رقیه بعد هم رفتیم حرم حضرت زینب. اصلا باور نمی‌کردم که آنجا هستم. با خودم گفتم علی، قسمت را ببین، خدا خواست که تو از افغانستان این همه راه بیایی و برسی اینجا.

درباره مدافعان حرم برخی‌ها بی‌انصافی می‌کنند می‌گویند که این مدافعان به خاطر پول می‌روند؟ این را شنیده‌ای؟

بله...شنیده‌ام اما حقیقت این است که وقتی در عملیات هستی و از هر طرف به تو شلیک می‌شود، یک دنیا پول هم ارزشش را از دست می‌دهد.چون نمی‌دانی که زنده می‌مانی یا نه!

در کوله پشتی‌ات چه چیزهایی داری؟

چیزخاصی ندارم ، فقط لباس است و چندتا عکس یادگاری از خانواده‌ام.

وسایل شخصی ... شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی...
ما را در سایت وسایل شخصی ... شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dshohadaezeinabif بازدید : 158 تاريخ : يکشنبه 15 مرداد 1396 ساعت: 11:32