دلنوشته قابل تأمل شهید محسن فخری زاده یک ماه پیش از شهادتش :«یک سئوال دارم، چرا شهدا در جوانی سخنانی میگویند که عرفا در کهنسالی؟ البته میدانیم که این سخنان از عمق حکمت جاری شده از قلب بر زبان است ن, ...ادامه مطلب
اواخر سال ۸۱ و اوایل سال ۸۲ بود که من و پدر و مادرم از کرج به تهران آمدیم. چه روزهایی که در کرج داشتم. چه دوستان و خاطرههایی که در آنجا داشتم. دل کندن از آنها خیلی مشکل بود. دوستانی مثل مرتضی که مث, ...ادامه مطلب
الا به ذکر الله تطمئن القلوب بعد از کلی فکر و خیال ومرور خاطرات و دلتنگی که شب ها به زور خوابت می برد صبح که چشمهایم را باز کردم دیدم که آسمان بالاخره سفره دلش را باز کرده و این نعمت الهی که همهمان منتظرش بودیم دارد می بارد باکلی ذوق دویدم کنار پنجره اما با دیدن برف هایی که روی زمین نشسته بودند غم بزرگی باز روی دلم نشست... یادم آمد که عزیزم زیر خروارها خاک در این چله زمستان خوابیده یادم آمد که اگر بود کاپشنی که برای تولدش گرفته بودم و فقط همان شب تولدش به تنش کرد را الان در تنش می دیدم و هزار بار قربان صدقه اش می رفتم و هزار بار بیشتر عاشقش میشدم بعد از این فکر ها یهو فکرم می رود به شالی که من با همه عشقم رج به رج برایش میبافتم تا برگردد و این روزها به گردنش بیاندازد اما نیمه تمام ماند خودش هم رنگش را انتخاب کرده بود... با همه این فکر و خیال ها از کنار پنجره فاصله میگیرم و خودم را دلداری می دهم که اگر نمیبینمش او که مرا می بیند اگر من اینهمه دلتنگ هستم حتما او نیز دلتنگ هست ای همه وجودم عزیزترینم فدای سرت این همه دلتنگی ام و همه آرزوهای به دل مانده یمان در راه عشقی که شما از همه وجودتان از زندگیتان گذشتید اینها که چیزی نیست ایمان دارم آنچه هوای شما را داشت هوای دل ما را نیز دارد و هوایم را داری... @SALAMbarEbrahimm , ...ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم پسرم امروز یک ماه است که صدایت رانشنیدم،احوالم رانپرسیدی وحرفی برایم نزدی بسیار دلتنگم نازنین پسرم ،محمودم! گفتی که احساس وظیفه کردی و رفتی. رفتی تا با رفتنت کاری کنی که باماندنت نمیتوانستی انجام دهی . گفتی ما نیز کاری زینبی کنیم پسرم اگرما که مانده ایم زینبی نشویم بهای خون پاکت به گردن کیست؟ اگرپس از شهادتت همان باشیم که قبل ازشهادت بودیم همان کارها ،همان حرفها،همان اعمال،پس هزینه دلتنگی فرزندانت به گردن چه کسی است؟؟ خدایادلخوش به اینم که قطره قطره خون شهید در تک تک ما موجب رشدجوانه های جدیدی ازاسلام ناب محمدی شده و بزودی درختی تناور شود انشاءالله. مادر دلتنگ شهید @Molazemane_Haram,دلنوشته ...ادامه مطلب
کلمهها داغند ... دستهایم را مىسوزانند ... خون در رگهایم قل قل مىکند صداى قلبم دارد کَرَم مىکند. گوزن نرى را مىمانم در سیبرى که بخار از حفرههاى بینىاش بیرون مىزند از حرارت درونش ... حروف صفحه کلید گوشى داغند هر حرفى که تایپ مىکنم صداى جز مىدهد انگشت شستم ... صفحه کلید داغ است مثل لوله ى , ...ادامه مطلب
حمید رضای عزیزم در این یک ماه جای تو در سر سفره خالی بود. بشقاب و قاشقت سحرها پیش خودم در سفره بود و من تو را احساس میکردم. پسرم! دلخوشم که شما بر سر سفره حضرت زهرا سلام الله علیها مهمان هستی سلام مرا به مادرم حضرت زهرا سلام الله علیها برسان و بدان من و پدرت همیشه بیادت هستیم. و به تو افتخار میکنیم برایمان دعا کن. .... , ...ادامه مطلب
پدر ! شاید همان واژه ایست که دهخدا هم از وصف آن عاجزشد. همان واژه ای که در نهاد جمله های آسمانی؛هیچ گاه گذشته معنی نمیشود. براستی که زمانه خواست تورا ماضی بعید کند؛ ضمیر غایب مفرد کند؛ زمانه خواست تورا شهید کند... و تو شدی شهید مدافع حرم... و تو مفهوم تمام آرامشی برای بی قراری های نازدانه دخترت؛ ه, ...ادامه مطلب
بسم رب الشهداء رفقا سالگرد شهادتتان را تاب نیاوردم آمده ام فریاد بزنم دلتنگی هایم را یکسال ندیدن هایتان را یکسال نبودن هایتان را یکسال غربت چشم هایتان را یکسال اشک و اندوهم را یکسال قدم زدن در شهر بدون شما را یکسال شرمندگی را یکسال نفس کشیدن را یکسال افزودن بر بار گناهان را یکسال طعنه های مردم را یکسال زخم زبان ها را یکسال صحبت از حقوق نگرفته را یکسال بغض در گلو مانده را یکسال حسرت بر دل مانده را یکسال ........ چه زیبا بر روی صفحه دنیا خط خون کشیدید و عندربهم یرزقون شدید وچه بی ریا وپاک نام خودرا در عرش وفرش ماندگارکردید و چه ساده از تعلقات دنیا و خانواده خود چشم پوشاندید. نمیدانم کدامین حدیث عشق را خوانده بودید که چنین عاشقانه با براق اخلاص وایمان خود را آسمانی کردید. بدون شما شهر برایم اقلیمی غریب است بدون شما قدم برداشتن از این کوچه ها سنگین است بدون شمادنیا برایم سخت و تنگ است آمده ام فریادهایم را به گوشتان برسانم یادتان هست آخرین بار؟ عبطین شب عملیات عقد اخوت حرفهای حاج مهدی روضه زینب دستهای گره کرده و درهم در حال و هوایی عجیب در حین خواندن و تکرار دعا و عقد اخوت وطلب شفاع, ...ادامه مطلب
آسمان گرفته بود و سوز سردی می وزید،ابرها دست وپایشان را گم کرده بودند و به این طرف و آن طرف می دویدند نمی دانم در آسمان چه خبر بود و دنبال چه می گشتند ، ابرها گاهی همدیگر را در آغوش می گرفتنتد و نعره می زدند و می باریدند.زمین خیس بود و هوای شهرک پر از دود ماشین،من دیگر نفس نداشتم که آن همه سربالایی را تا مسجد بروم ،هر چه نزدیک تر میشدم بوی دود اسپند مرا مثل اسپند روی آتش بی تاب تر می کرد،یاد روضه های بی ریای خانه ی دانشجویمان می افتادم همیشه این خودش بود که نفر اول اسپند دود می کرد. سربالایی،دود و داغ سرفه هایم را ممتد کرد.غم،اشک و آه سرفه های ممتدم را ,دلنوشته یک رفیق,دلنوشته های یک رفیق,دلنوشته یه رفیق ...ادامه مطلب
پسرم، عزیزترینم به خود می بالم که فرزندی چون تو دارم و از خدای خویش از همیشه سپاسگزار وجود نازنینت هستم، امشب شب تولد توست، شبی که ستاره ایی به آسمان زندگیم افزوده می شود، کاش می شد امشب، فقط امشب در کنارم بودی و در کنارت بودم تا هر چه خوبیست نثارت کنم... شهدای مدافع حرم قم @sh_modafeharam_qom ,دلنوشته مادر شهید,دلنوشته مادر شهید گمنام,دلنوشته برای مادر شهید,دلنوشته مادر شهدا,دلنوشته های مادر شهید ...ادامه مطلب
شهید مظلوم مدافع حرم مصطفی چگینی ولادت: دوم آبان ماه ۱۳۵۵ شهادت:بیست و یکم دیماه ۱۳۹۴ محل شهادت:سوریه ، خانطومان امروز 2آبان 95است.پارسال این روز اصلا برایم مهم نبود و یک روز معمولی بود مثله تمام روزهای دیگر،اما امسال خیلی چیزها فرق کرده. صبح که از خواب بیدار شدم و با بغض شریک زندگیم مواجه شدم و از او پرسیدم که چرا اینگونه آشفته است علت این پریشانی را فهمیدم خودم هم عجیب به هم ریختم. بله امروز تولد مردیست که 9ماه پیش رفت و تمام خاطرات شیرینش رابرای مرد این خانه گذاشت.تولدت مبارک شهید. شاید پارسال هیچکس فکرش را هم نمیکرد روزی واژه شهید اول اسمت قرار ,دلنوشته ای از امام رضا,دلنوشته ای از شهدا,دل نوشته ای از شهید,دلنوشته ای از غم,دلنوشته ای از باران,دل نوشته ای از امام زمان,دل نوشته ای از شلمچه,دل نوشته اي از راهيان نور,دل نوشته ای از یک شهید,دل نوشته ای از محرم ...ادامه مطلب
سلام همسر مهربانم امروز تاسوعاست ای علمدار من کجایی که علم زندگیمان به زمین افتاده و من طاقت بلند کردن آن را ندارم ...علمدار من علم منتظر دستان پرمهر و قدرتمندتوست.. کجایی...کوچه ها منتظر قدمهای توست... دسته های عزاداری بی وجود پر برکتت برای من بی فروق است عزیزم... میدانم الان در کنار علمدارکربلایی ودر پیشگاه اباعبدالله داری عزاداری میکنی ... ولی من هم علمدار میخواهم ای چراغ زندگی ام... سلام من رو به شهیدان دشت کربلا برسان...منتظر دیدارتم قرار دل بیقرام ارسالی همسر شهیدسجاد پورجباری بیسیم چی @bisimchi1,دلنوشته همسر شهید مدافع حرم,دلنوشته همسر شهید حمزه,دلنوشته همسر شهید ...ادامه مطلب
بسم رب الحسین روایت اول همسر شهید : خوابش را دیدم ازش پرسیدم راسته که میگن موقع شهادت، امام حسین علیه السلام میاد کنار شهید ? شهید : وقتی تیر خوردم قبل از اینکه روی زمین بیافتم امام حسین علیه السلام منو گرفت .... بسم رب الزینب روایت دوم همسر شهید : روز زن امسال ناراحت بودم چون روز زن برام کادو می گرفت و امسال نبود ... خوابش رو دیدم ... بهم گفت اون جایگاه رو میبینی ?? دیدم چند خانم چادری با روبند روی تختی نشسته اند گفت خانم ها اهل بیت پیامبر (ص )هستند ... کنار خانم حضرت زینب سلام الله علیها جای تو هست من همیشه بهترین رو برای تو خواستم ... خیلی به شهید و همسر ش, ...ادامه مطلب