معرفی شهید روح‌الله قربانی۱

ساخت وبلاگ


گروه حماسه و مقاومت رجانیوز - کبری خدابخش: هوای دلم اردیبهشتی است. گاهی ابری و گاهی آفتابی می‌شود. یاد خاطراتت دلم را گرم می‌کند و سرمای فراق تا مغز استخوانم فرو می‌رود. چشمان آسمان به جای من می‌بارد. درست مثل همان روز که اهالی محله تو را روی دستان‌شان بردند من ایستاده‌ام پشت پنجره. آن روز تمام‌قد چشم شده بودم. دلم می‌خواست از پشت همه پنجره‌های اکباتان نگاهت کنم. خاطرات آن روز پاییزی را هیچ باران بهاری پاک نمی‌کند. خاطرات رفتن تو و ماندن من. من یعنی زینب فروتن. عروس 25 ساله روح‌الله قربانی. شهید مدافع حرم که 13آبان 1394 در حوالی شهر حلب سوریه به شهادت رسید. نامم زینب است و چند ماهی است که غم از دست دادن همسری مهربان را با توسل به این نام، تاب آورده‌ام. همسری که حسین‌گونه شهید شد و من مانده‌ام که آیا همچون زینب(س) تاب می‌آورم؟

معرفی روح‌الله قربانی

هوای گرم خرداد ماه سال 1368 در محله هفت تیر تهران بود که خداوند فرزند پسری را به خانواده قربانی هدیه داد، همان سال بود که در 14 خردادش، کل ایران در مصیبتی بزرگ فرو رفت و داغدار رهبرکبیر انقلاب شد. مادر روح‌الله اول نامش را عباس گذاشته بود، اما بعد از رحلت امام خمینی(ره) نام فرزندش را تغییر داد و روح‌الله گذاشت. پدر روح‌الله سردار سپاه و از رزمندگان هشت سال جنگ تحمیلی عراق علیه ایران است و مادر روح‌الله که زنی مؤمنه بود، او را در سن پانزده سالگی تنها گذاشت و به رحمت خدا رفت. روح‌الله 10 سال از زندگی خود را در این دنیا بدون مادر سَر کرد. در سن 19 سالگی از شاگردان اخلاق حاج‌آقا مجتهدی تهرانی شد و از ایشان بهره‌های فراوانی برد. دانشگاه هنر قبول می‌شود و در کنارش در کلاس‌های انیمیشن حوزه هنری هم شرکت می کند و زمانی که جذب سپاه می شود از دانشگاه انصراف می‌دهد. مادر روح‌الله هم مثل همه مادران برای پسرش آرزوهایی داشت، و همیشه آرزویش بود که یا شهید شود و یا اینکه یک طلبه باشد تا قدمی در راه دین بردارد و روح‌الله سال‌ها بعد آرزوی مادر را در دفاع از حرم عقیله بنی‌هاشم سلام‌الله علیها محقق کرد. 

آغاز زندگی مشترک

زمستان 90 مهمان حرم آقا علی‌بن‌موسی الرضا علیه‌السلام همراه با هم‌کلاسی‌های دوره دانشگاهم بودم، از حضرت یک همسر مؤمن و باتقوا و دیندار خواستم و اینکه هدیه ازدواج به من عاقبت به خیری در دنیا و آخرت باشد، یک ماهی شد از برگشت سفرم که با واسطه دختر خاله مادرم، من و روح‌الله به هم معرفی و با هم آشنا شدیم و 18 فروردین سال 91 روح‌الله با خانواده‌اش به خواستگاری من آمدند. خانواده من و روح‌الله از لحاظ فرهنگی، اعتقادی و اجتماعی و سبک زندگی بسیار شبیه به هم بود. هر دو بزرگ شده در خانواده‌های سپاهی بودیم و من زندگی یک شخص نظامی را می‌دانستم و از طرفی روح‌الله عاشق کارش بود و دنبال زنی بوده که بتواند شرایط سخت کارش را تحمل کند و من چون زندگی با یک شخص نظامی را از مادرم یاد گرفته بودم و می‌دانستم تحمل سختی و دوریِ فراوانی در پیش رو دارم، اما همه شرایط به ظاهر سخت را پذیرفتم و به خاطراشتراکات خانوادگی و موارد بسیار دیگری که در روح‌الله وجود داشت و او را یک مرد ایده‌آل می‌کرد، سبب شد که من جواب مثبت را بدهم و بهار 91 من و روح‌الله بر سر سفره عقد نشستیم. دوران عقدمان که دوسال طول کشید، اکثر اوقات روح‌الله در مأموریت‌های کاری به سر می‌برد و ما به دور از هم بودیم. در این دوران که همسران دوست دارند در کنار هم باشند، اما من از این دوری‌ها و ندیدن‌ها اصلاً ناراضی نبودم، چون می‌دانستم روح‌الله عاشق کارش است و هیچ‌وقت گلایه نمی‌کردم تا با خیال آسوده انجام وظیفه‌اش را بکند و حتی ذره‌ای فکرش مشغول نباشد. شهریور سال 92 من و روح‌الله به خانه‌ای کوچک 45 متری در مرکز تهران زندگی مشترک خود را شروع کردیم و شروع زندگی‌مان ساده، زیبا و راه‌های ورود تجملات را بستیم که وارد مراسم عروسی و بعداً زندگی‌مان نشود و دو سال هم با هم زیر یک سقف مشترک زندگی کردیم.



وسایل شخصی ... شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی...
ما را در سایت وسایل شخصی ... شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dshohadaezeinabif بازدید : 155 تاريخ : شنبه 9 ارديبهشت 1396 ساعت: 9:22