گفت‌وگو با اعضای لشکر فاطمیون لحظاتی قبل از اعزام به سوریه 2

ساخت وبلاگ

روایت چهارم؛ شریف .ح، 30 ساله

دفعه اولی که اعزام شدی چه سالی بود؟

سال 92.

یعنی چهارسال است که مدافع حرمی؟

بله... اگر خدا قبول کند.

چطور به این فکر رسیدی که باید مدافع حرم بشوی؟

این راهی است که همه ما باید برویم ، مرگ بالاخره برای همه هست ، چه بهتر که مرگت به این شکل از راه برسد و در راه اسلام باشد، اینطوری حداقل سرت بالاست که برای اعتقادات جانت را از دست داده‌ای.

یعنی تو هم به خاطر اعتقادات می‌روی سوریه؟

بله. دفاع از اسلام برای همه ما واجب است.پیشوای دین‌مان گفته که باید از مرزهای اسلام دفاع کرد.

خانواده‌ات می‌دانند مدافع حرمی؟

اوائل نمی‌دانستند الان دیگر می‌دانند.

ازدواج کردی؟

بله.

بچه هم داری؟

یک پسر 7 ساله دارم.

شغلت چیست؟

کارگر ساختمانی هستم.

حال و هوای بچه‌ها در سوریه چطور است؟

خیلی خوب...همه با هم دوستند، آنجا تیپ ها جداست، لشکرها جداست، اما درنهایت همه با هم عملیات انجام می‌دهیم.

هیچوقت از شهادت نترسیدی؟

نه مرگ حق است.

نمی‌ترسی ایندفعه که بروی دیگر برنگردی؟

نه...این راهی است که انتخاب کردم.

یعنی وصیت نوشتی؟

بله همان بار اول که رفتم وصیت نوشتم.

روایت پنجم؛ سیدعلیرضا .س، 30 ساله

از کی اینجایی؟

از 4 صبح.

چند وقت است که سوریه می‌روی؟

از سال 93.

بچه هم داری؟

4 تا بچه دارم؛ 13 ، 8 ، 4 و یک ساله.

با خودت نگفتی بروی سوریه، شهید بشوی تکلیف این بچه‌ها چه می‌شود؟ آنها را به چه کسی سپردی؟

سپردم به خدا...از او بزرگتر هم مگر هست؟ خودش هوای بچه‌های شهدا را دارد.

اصلا چه انگیزه‌ای برای مدافع حرم شدن داری؟

انگیزه نمی‌خواهد...خودش ما را می طلبد...خودش ما را در این راه قرار می‌دهد. باید طلبیده شوی که بروی...

کلا چند ماه سوریه بودی در این مدت؟

سرجمع 20 ماه.

پس همه فصل‌های سال را هم تجربه کردی؟ جنگ در سوریه در کدام فصل سخت تر است؟

بله همه را...اما زمستان‌های سوریه از همه سخت‌تر است، خیلی سرد است، زیر برف داخل سنگر ...چادر...خیلی سخت است.

کدام مناطق بودی؟

خیلی جاها، حلب، دمشق، اثریا ، طرطوس.

از دوستان نزدیکت کسی هم شهید شده؟

بله زیاد...اتفاقا از وقتی آنها شهید شدند انگیزه ما هم بیشتر شد که انتقام خون‌شان را از داعش بگیریم.

در این مدتی که در جنگ سوریه بودی، مجروح هم شدی؟

چند بار مجروح شدم حتی یک بار تا دم شهادت رفتم، اما شهادت لیاقت می‌خواهد نصیب هرکسی نمی‌شود.

روایت ششم؛ سیدمیرحسین .ح، 38 ساله

چندمین دفعه‌ای است که اعزام می‌شوی؟

دفعه هفتم. تقریبا سه سال است که می‌روم سوریه.

ازدواج کردی؟

بله سه تا هم بچه دارم، دوتا دختر ، یک پسر.

چه شغلی داری؟

کارم رانندگی است.

چطور شد برای دفاع از حرم داوطلب شدی؟

همیشه آرزو داشتم موقعیتی پیش بیاید از اسلام دفاع کنم...بعد وقتی رفتم سوریه و چشمم به گنبد حرم بی بی زینب (س) افتاد، یک حال غریبی به من دست داد، حالم عوض شد، با خودم گفتم خدایا من و اینجا؟ باور نمی‌کردم من را طلبیده باشد، همانجا زیارت کردم و خدارا شکر کردم که من را به آرزویم رساند.

وحشی‌گری نیروهای داعش را هم به چشم دیده‌ای؟

زیاد... ما از وحشی گری آنها یک چیزهایی شنیده‌ایم اما آنها واقعا وحشی هستند، واقعا گمراهند، انسان‌ها را سلاخی می‌کنند، من به چشم‌های خودم دیدم که زن‌ها و بچه‌ها را سلاخی کرده بودند...

وقتی تصمیم به رفتن گرفتی می‌دانستی که ممکن است انتهای این راه جانت را بگذاری؟

بله...من که برای تفریح و سیاحت نرفتم، برای جنگ رفتم، جنگ هم هزینه دارد، حتی شاید به قیمت جانت تمام شود...همه ما که اینجا هستیم این را می‌دانیم.

اما بعضی‌ها هم مدعی‌اند که مدافعان حرم برای پول ‌می‌روند؟

هرکسی می‌گوید ما برای پول می‌رویم، بیاید من دو میلیون تومان به او بدهم ، بگویم شما تا سر کوچه برو، اما این احتمال را در نظر بگیر که شاید کشته بشوی!این ریسک را قبول می‌کنی؟ هیچ کسی برای پول جانش را کف دستش نمی‌گذارد. من از همه آنهایی که می‌گویند ما به خاطر پول می‌رویم می‌پرسم، شما چقدر می‌گیرید تا کشته شوید؟ جان تان را به چه مبلغی معامله می‌کنید؟!...کاش بدانید که هدف ما چیز دیگری است.

روایت هفتم: سید ابراهیم . ح، 35 ساله

شما چندمین باری است که اعزام می‌شوی؟

این دفعه دهم است، تا حالا 9 بار رفتم سوریه.

برای مایی که سوریه را از نزدیک در این شرایط خاص ندیده ایم، کمی از حال و هوای سوریه بگو...بالاخره شما 9 بار رفتی سوریه.

سوریه یک حال عجیبی دارد، اول اینکه حتما باید طلبیده شوی که بروی، من آدم‌هایی را می شناسم که له له می‌زنند ، برای رفتن اما قسمت شان نشده، چون آن کسی که باید ، آنها را نطلبیده، به خاطر همین من خداراشکر می کنم که این لیاقت را داشتم که پایم به این جا باز شود.فقط وقتی آنجا باشی می‌فهمی که وظیفه همه مسلمان هاست که بروند و دفاع کنند و چقدر آنها به کمک نیاز دارند. آنجا صحنه‌هایی را آدم می بیند که دلش خون می شود.

مثلا چه صحنه هایی؟

همه اینهایی که در کلیپ ها از وحشیگری داعش می‌بینیم، همه اینها آنجا صد درجه بدتر وجود دارد، همه اینها مستند است، آنها واقعا رحم ندارند.

شما با چه انگیزه‌ای مدافع حرم شدی؟

راستش را بگویم بار اول با چند تا از دوستانم همراه شدم، فقط می‌خواستم تجربه کنم ببینم آنجا چطور است، اما وقتی یک بار بروی دیگر نمی توانی دل بکنی.من هم از وقتی سوریه رفتم حس و حالم عوض شد؛یک آدم دیگر شدم.

بچه هم داری؟

سه تا بچه دارم.

کارت چیست؟

بنا هستم.

فکر می‌کنی چه عاملی باعث شده این همه داوطلب برای دفاع از اسلام در خاک سوریه وجود داشته باشد؟

تنها عامل همین معجزه اسلام است. آنجا حزب الله لبنان علیه داعش می‌جنگد، ما (فاطمیون) هستیم، برادران ایرانی مان هستند، زینبیون (پاکستانی ها) هستند، خود سوری ها هستند، وقتی این همه افراد مختلف کنار هم برعلیه یک دشمن می‌جنگند، چه دلیلی جز معجزه اسلام می تواند وجودداشته باشد. همه ما آنجا مثل برادر در یک جبهه می جنگیم...

منبع: جام جم آنلاین

وسایل شخصی ... شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی...
ما را در سایت وسایل شخصی ... شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dshohadaezeinabif بازدید : 173 تاريخ : يکشنبه 15 مرداد 1396 ساعت: 11:32