خاطره ای از شهید حججی

ساخت وبلاگ

به روایتی از دوست شهید :

 یک شب برفی زمستون به محسن زنگ زدم که هوا دو نفره‌ست  پاشو بریم بیرون.

میون خواب و بیداری گفت:  تو این هوا خطرناکه با موتور. 

تازه ماشین خریده بودم.گفتم با ماشین میریم ؛اگرم اتفاقی بیفته برای ماشین من می‌افته،تو راحت باش.

از اون انکار و از من اصرار که بزن بریم . از اون طرف خانم‌ها هم خواستند بیاند و دسته جمعی زدیم بیرون.

تا راه افتادیم دیدیم که انگار ماشین‌ها رو گذاشتن توی سرسره.لیز می‌خوردند برای خودشون.

داشتیم به ماشین‌های لیزخورده توی جوی آب می‌خندیدیم که محسن گفت: مجید بگیر این طرف

بوووووومممم، رفتیم توی صندوق ماشین جلویی.یکی ما رو می‌دید فکر می‌کرد چیزی زدیم ، خیلی می‌خندیم

افتاد به التماس که از خر شیطون بیا پایین.گفتم تا سه نشه بازی نشه.

می‌گفت اگه دیگه ده به بعد زنگ زدی، نامردم جوابت رو بدم!

شهید محسن حججی

@modafeonharem

وسایل شخصی ... شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی...
ما را در سایت وسایل شخصی ... شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dshohadaezeinabif بازدید : 253 تاريخ : دوشنبه 13 اسفند 1397 ساعت: 6:19